ماجرای سیلی نماینده مجلس به سرباز راهنمایی و رانندگی، بسیاری را به موضعگیری واداشت. اما مرور اظهار نظرهای گوناگون نشان میدهد جامعه ایرانی بیش از اندازه هیجانزده و مضطرب است؛ و البته در بقیه صحنهها نیز همین آش و همین کاسه است.
فیلمی منتشر میشود از یک پاکبان، از یک دانشآموز، از یک سلبریتی، از یک تصادف و از هر چیزی که میتواند سوژه داغ رسانه باشد؛ ناگهان موجی از محکومیتها و تقبیحها و فحشها و دودستگیها آغاز میشود. گویی همه تلاش میکنند خیلی سریع عضو قبیله شوند.
گفته میشود در جامعه راحتترین کار آن است که عضو قبیله شوید و هرکاری که دیگران میکنند تکرار کنید تا پذیرفته شوید. این همراهی با درد و شادی جامعه، لاجرم چیز بدی نیست، از طبیعت انسانی است. اما وقتی موضعگیریها بیشازحد احساسی میشود، ضریب میخورد، طغیان میکند، صفر و یک میشود، نشان میدهد جامعه در وضعیت برانگیخته است، مثل بخار پرحرارتی که هرلحظه احتمال انفجار دارد.
همیشه پیش میآید جایی، کسی حق دیگری را بخورد، اما در جامعه گُر گرفته، بهمحض انتشار این خبر، توده مردم و حتی نخبگان وارد گود شده و سعی میکنند انتقام هرچه ظلم و بیعدالتی در جهان است از همان مجرم بگیرند! در یکلحظه از قتل هابیل تا ماجرای پسر نوح تا جنگ جهانی را با همان ماجرا تحلیل و تفسیر میکنند و موضعگیری در برابر آن رخداد را پتکی میکنند بر فرق همه ظلمه تاریخ؛ و دراینبین هرکس داغتر و تیزتر سخن بگوید و لعن کند در جامعه محبوبتر میشود.
ادامه این وضعیت، خطرات بسیاری در پی خواهد داشت و استحکام جامعه را به سمت گسلی ویرانگر سوق خواهد داد. پس باید کاری کنیم هیجانات جامعه تعدیل شود، بروز احساسات ملایم شود؛ به تعبیر قدیمیها باید کاری کنیم که افراد یا خوردن یک غوره سردی و یا یک مویز گرمی نکنند.